اندیشیدن به تو زیباست
و امید بخش
چون گوش سپردن به زیباترین صدا در دنیا
زمانی که زیباترین ترانه ها را میخواند
اما امید برایم بس نیست
دیگر نمیخواهم گوش دهم
می خواهم خود نغمه سر دهم ...
"ناظم حکمت"
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراس من باری همه از مردن دز سرزمینی ست
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون باشد.
جستن
یافتن
و آن گاه به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم......
امروز تولد شاملوی بزرگ است......به یاد او.....:
به تو دستمیسایم و جهان را درمییابم،
به تو میاندیشممیوزم، میبارم، میتابم.
آسمانام
ستارهگان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانهمیبندد | |
رقصان |
در جانِ سبزِ خویش.
میدرخشم
و فرومیریزم.
امروز روزنامه را که نگاه کردم تصویر کودک کوچولویی رو دیدم که به خاطر آتش سوزی در مدرسه اش پس از چند روز ،جان خود را از دست داد.
تو اداره بودم .اشک چشمهام را فرا گرفته بود...
کوچولوی عزیز من.....عکسش انقدر معصوم بود....وای......نمی تونم تصور کنم.....یک دختر کوچولو..........
معلوم نیست تا کی باید همچین خبرهایی در ایران ادامه داشته باشد!
مطلبی جالب راجع به قدمت سفالگری خواندم....
"قدمت هنر سفالگری به تاریخ زندگی بشر بازمیگردد. چهار عنصر آب، باد، خاک و
آتش در هم آمیخته شدهاند و هنری را به وجود آوردهاند که به جرات میتوان
گفت از کاملترین هنرهاست.
مردم ایران به سبب موقعیت خاص جغرافیایی و قرار گرفتن بر سر شاهراه
تمدنهای قدیم، از نخستین و چیرهدستترین سازندگان اشیاء سفالین به شمار
میرفتهاند. کهنترین اشیاء سفالی به دست آمده در کاوشهای باستانشناسی
ایران، آثار کشف شده از گنج دره در استان کرمانشاه و همچنین غار کمربند در
جنوب مازندران است که این سفالها متعلق به هزاره هشتم (ق.م) هستند.
از تپههای باستانی دیگر میتوان به تپه سیئلک کاشان، چشمه علیری و زاغه
قزوین اشاره کرد.
دوره سلجوقی را میتوان یکی از دورههای درخشان هنر سفالگری دانست که
مهمترین تحول در صنعت سفالسازی در این دوره دستیابی به لعاب زرین فام یا
هفترنگ است."
دوستت دارم
اما نمىتوانى مرا در بند کنى
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بند آب نتوانست
پس مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش!
مرا بپذیر آنچنان که هستم .
از اشعار غادة السمان ترجمه دکتر فرزاد