در آَغوش گرفتمش..محکم......نوازش گیسوان بلند و روشن او آرامشم میداد......بوی زندگی ..بوی عشق....شانه های پر قدرت ......اما حیف .جسمی مال من بود که مدتی پیش مرده بود....
بله مرده
.....اون مرده بود....و من این همه سال با جسمی خالی از قلب عشقبازی می کردم......
با یک فنجان چای هم میتوان مست شد وقتی کسی که باید باشد "باشد"