غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

سیب

دلم تنگ شده است.لحظه شماری می کردم ببینمش-دستشو بگیرم و ببوسمش.

.زمان گذشت ......خیلی سریع گذشت.......ما پیر شدیم......اما دیگه دلم براش تنگ نمی شد.دیگر آغوشش گرم نبود.......من ماندم و یک سیب گاز زده پشت مانیتور !


بر دلم سیبی سرخ می چرخد

دستی نیست!

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:29

زیباااااااااااا
دیگه سر نمی زنییییی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد