غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

برهوت



با کلیدی اگر می‌آیی
 
تا به دستِ خود
 از آهنِ تفته
  قفلی بسازم.

 

گر باز می‌گذاری در را،
 

تا به همتِ خویش
 از سنگ‌پاره‌سنگ
  دیواری برآرم.ــ

 

باری
دل
در این برهوت
دیگرگونه چشم‌اندازی می‌طلبد....



شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد