غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

سپید

زنی عاشق ورق‌های سپید
آمدم که بنویسم...
کاغذ، سفید بود،
به سفیدی مطلق یاسمن‌ها
پاک، چونان برف
که حتی گنجشک هم بر‌آن راه نرفته بود
با خود پیمان بستم که آن را نیالایم ...
پگاه روز بعد، دزدانه به سراغش رفتم
برایم نوشته بود: ای زن ابله!
مرا بیالای تا زنده شوم و بیفروزم،
و به سوی چشم‌ها پرواز کنم
و باشم...
من نمی‌خواهم برگ کاغذی باشم
دوشیزه و در خانه مانده!...


غاده‌ السمان

 ترجمه دکتر عبدالحسین فرزاد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد