غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم
غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

تولد آیدا


امشب، اینجا

چه بی صدا

چه در خفا

چه غریب

کودکی متولد شد

به یک دلیل

که ارزنده تر از هزار دلیل است

گفتن از تو

از تو که چشمانم با چشمانت آشناست

که لبانم نرمی لبانت را سیری ناپذیرند

که تنم همواره تشنه ی گرمای تن توست

که چشمانم در انتضار توست

از تو که چشمانت با من آشناست

......


"شاملو"

محکوم


دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.


چه گوارا

.....


دشنه ات را از سینه ام بیرون بکش


بگذار زندگی کنم


عطر تنت را از پوستم بگیر و


بگذار زندگی کنم

                            .........



نزار قبانی