امشب، اینجا
چه بی صدا
چه در خفا
چه غریب
کودکی متولد شد
به یک دلیل
که ارزنده تر از هزار دلیل است
گفتن از تو
از تو که چشمانم با چشمانت آشناست
که لبانم نرمی لبانت را سیری ناپذیرند
که تنم همواره تشنه ی گرمای تن توست
که چشمانم در انتضار توست
از تو که چشمانت با من آشناست
......
"شاملو"
که لبانم نرمی لبانت را سیری ناپذیرند...