غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم
غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

ثانیه ها

هیچوقت تا به این وقت از کلمه ثانیه ها و لحظه ها و زمان تنفر نداشتم.همیشه فکر می کردم زمان باید بگذرد .ثانیه ها باید بگذرد...اما حیف همیشه فکر می کردم ثانیه ها ی من بدرستی گذشته است.اما نه.....همش اشتباه ...همش ایراد....این همه اشتباه...من چرا تا به حال حس نکرده بودم.....

من درست پیش رفتم اما پس چرا الان این ثانیه هایی که گذراندم انقدر برام یادآور اشتباهاتم است...خوب یعنی من درست پیش نرفتم.......همیشه در کتاب زندگی آدمها اتفاقاتی می افته که متحولشون می کنه. اما متاسفانه برخی از اتفاق های زندگی من باعث تحولی در من نشده بلکه مرا تا انتها خط پایین برده............

ای کاش زمان را می توانستم به عقب برگردانم...همه چیز را از نو می ساختم....از نو.....



نظرات 1 + ارسال نظر
tr شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:28 http://bookacupofhottea.blogfa.com

ای کاش و این ای کاش های لعنتی گتهی ادم را به مرز جنون می کشاند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد