غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم
غمنامه ای برای یاسمن ها

غمنامه ای برای یاسمن ها

دوستت می دارم اما نمی توانی مرا دربند کنی همچنان که آبشار نتوانست پس مرا دوست بدار آنچنان که هستم

رواق شگفت


دراین میانه ام هوسی است

که ازسنگ معشوقی بتراشم

ودرسینه گاهش قلبی تعبیه کنم

که باچشمانم درضربان باشد.

دراین خرابه ام اندیشه ای است

که ایوانی برافرازم

                         بر زبر آسمان

که چهارستون استواری اش را

بر دوش چهار انگشت شکسته بنشانم

وخستگان این میانه را

دراین رواق شگفت

سراندازم و

             هماره چاووشی کنم

آه ای دوست

مرا دراین سال

                     هوسی است

که باتو

بی این همه

ازاین همه

              بگریزم


"عبدالحسین فرزاد"

نظرات 1 + ارسال نظر
elham دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:35

بسیار زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد